پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
دهقان پير، با ناله مي‌گفت
نوشته شده در پنج شنبه 30 آذر 1396
بازدید : 495
نویسنده : سجاد اصلانی

دهقان پير، با ناله مي‌گفت: ارباب! آخر درد من يکي دو تا نيست، با وجود اين همه بدبختي، نمي‌دانم ديگر خدا چرا با من لج کرده و چشم تنها دخترم را«چپ» آفريده است؟! دخترم همه چيز را دو تا مي‌بيند.


ارباب پرخاش کرد و گفت: بدبخت! چهل سال است نان مرا زهر مار مي‌کني! مگر کور هستي، نمي‌بيني که چشم دختر من هم «چپ» است؟!

دهقان گفت: چرا ارباب مي‌بينم ... اما ... چيزي که هست، دختر شما همه‌ي اين خوشبختي‌ها را «دوتا» مي‌بيند ... ولي دختر من، اين همه بدبختي را ...


:: برچسب‌ها: ارباب , یلدا , شب یلدا , پیامک شب یلدا , زلزاه کرج , زلزله , ,



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد